در تقويم، چهارم خرداد روز «مقاومت و بيداري» درج شده است؛ نامي كه به دليل انتخاب شدن دزفول به عنوان «شهر نمونه» در سال 1366 به آن نامگذاري شده است. اينكه در هيچ تقويمي، نامي از دزفول برده نشده است، به كنار؛ حتما دليل خوش بينانه آن اين بوده است كه همه شهرها نمونه اند و مردم همه شهرها كشور مقاوم و نستوه بودند و هستند و انشاءالله خواهند بود؛ البته انصافا دليل درستي است.
با اين حال، لوح زرين وزارت كشور به دزفول اهدا شد؛ لوحي كه امروز در موزه دفاع مقدس دزفول به عنوان سندي بر مظلوميت اين شهر ـ كه در برابر موشك هاي دشمن سر خم نكرد ـ نگهداري مي شود. اين لوح به مردمي اهدا شد كه همواره در جنگ تحميلي فرزندانشان در جبهه هاي جنگ به نبرد مشغول بودند و خودشان بمباران ها و موشكباران هاي دشمن را تحمل مي كردند.
براستي به مردمي كه اين گونه اهل مبارزه اند و ايثار و گذشت، قوت هر روزه آنان است، چگونه مي شود خدمت كرد؟
امام خميني (ره) در همان روزهاي موشك باران فرمودند: دزفولي ها دين خود را به اسلام ادا كردند. جناب آقاي احمدي نژاد هم در سفري به اين شهر، لقب «پايتخت مقاومت و پايداري» به آنجا دادند؛ اما آيا اين گونه خطاب شدن ـ كه البته خودش موجب عزت و افتخار است ـ كافي است؟!
از همان سال 1366 تا به امروز، در كجاي قوانين و بودجه هاي سالانه كشور براي اين شهر بودجه جداگانه يا امتياز وپژه ه اي در نظر گرفته شده است؟
به دزفولي كه لوح زرين مقاومت و پايداري از سوي وزارت كشور وقت، اهدا شده با شهري كه هيچ گاه بر سر مردمش بمب و موشكي فرود نيامده و مردمش طعم تلخ زير آوار ماندن و دم نزدن را نچشيده، چه تفاوتي دارند؟
خطاب اين سخنان، همه دولت ها از سال 1366 تا به امروز است؛ چرا نبايد قدر مردم مظلومي را كه جز براي سرفرازي كشورشان تلاش نمي كنند و دم نمي زنند، دانست؟
اين میان، كوتاهي از سوي هر كدام از مسئولان استاني و كشوري كه باشد، نابخشودني است و بايد در روز حساب، پاسخ تك تك شهدا و مردم نجيب اين شهر را بدهند.
مگر مي شود، هر سال در چنين روزي (اگر يادي شود، چون معمولا چهارم خرداد در سايه سوم خرداد روز فتح خرمشهر فراموش مي شود) از اين مردم تمجيد كرد، ولی به فكر مشكل بيكاري جوانان و فقر كمبودهاي مادي و معنوي اين شهر نبود؟
غير از مردم خوزستان، چه كسي مي تواند درك كند گرماي 50 درجه به همراه خاكي كه از هوا مي بارد و شرجي هاي نفس گير يعني چه؟ چرا نبايد مشكل آلودگي خاك كه هزاران بيماري لاعلاج با خودش دارد، برطرف شود؟
چه كسي مي تواند درك كند، وقتي مقدار آلودگي خاك چهل تا پنجاه برابر حد مجاز باشد، يعني چه؟
روزگاري اين شهر هشت سال در برابر همه نوع گلوله دشمن سر خم نكرد و هزاران شهيد و جانباز تقديم اسلام و ميهنش كرد؛ اما امروز بيش از هشت سال است كه بر سر مردم اين شهر و همه خوزستان خاك مي بارد و مردم به بيماري هاي گوناگون دچار مي شوند و آب از آب تكان نمي خورد!
حتما بايد خاك مشكل تهران باشد كه برايش چاره اي انديشيد؟
پيشنهاد مي كنم، القاب «شهر نمونه» و «پايتخت مقاومت و پايداري» را از روي شهرم برداريد تا وقتي اعتراضي بشود، آن را بر سرمان نكوبند كه شما كه مقاوميد؛ يا به داد مردم مومن، نجيب، زحمتكش برسيد.
با اين حال، باور كنيد اين مردم شهيد داده آنقدر صبور و بزرگوارند كه حتي اگر همچنان بي خيال آنها باشيد، صداي كسي بلند نمي شود و همچنان مقاوم و استوار پاي ارزش هاي انقلاب و خون هايي كه داده اند، خواهند ماند.
با اين حال، لوح زرين وزارت كشور به دزفول اهدا شد؛ لوحي كه امروز در موزه دفاع مقدس دزفول به عنوان سندي بر مظلوميت اين شهر ـ كه در برابر موشك هاي دشمن سر خم نكرد ـ نگهداري مي شود. اين لوح به مردمي اهدا شد كه همواره در جنگ تحميلي فرزندانشان در جبهه هاي جنگ به نبرد مشغول بودند و خودشان بمباران ها و موشكباران هاي دشمن را تحمل مي كردند.
براستي به مردمي كه اين گونه اهل مبارزه اند و ايثار و گذشت، قوت هر روزه آنان است، چگونه مي شود خدمت كرد؟
امام خميني (ره) در همان روزهاي موشك باران فرمودند: دزفولي ها دين خود را به اسلام ادا كردند. جناب آقاي احمدي نژاد هم در سفري به اين شهر، لقب «پايتخت مقاومت و پايداري» به آنجا دادند؛ اما آيا اين گونه خطاب شدن ـ كه البته خودش موجب عزت و افتخار است ـ كافي است؟!
از همان سال 1366 تا به امروز، در كجاي قوانين و بودجه هاي سالانه كشور براي اين شهر بودجه جداگانه يا امتياز وپژه ه اي در نظر گرفته شده است؟
به دزفولي كه لوح زرين مقاومت و پايداري از سوي وزارت كشور وقت، اهدا شده با شهري كه هيچ گاه بر سر مردمش بمب و موشكي فرود نيامده و مردمش طعم تلخ زير آوار ماندن و دم نزدن را نچشيده، چه تفاوتي دارند؟
خطاب اين سخنان، همه دولت ها از سال 1366 تا به امروز است؛ چرا نبايد قدر مردم مظلومي را كه جز براي سرفرازي كشورشان تلاش نمي كنند و دم نمي زنند، دانست؟
اين میان، كوتاهي از سوي هر كدام از مسئولان استاني و كشوري كه باشد، نابخشودني است و بايد در روز حساب، پاسخ تك تك شهدا و مردم نجيب اين شهر را بدهند.
مگر مي شود، هر سال در چنين روزي (اگر يادي شود، چون معمولا چهارم خرداد در سايه سوم خرداد روز فتح خرمشهر فراموش مي شود) از اين مردم تمجيد كرد، ولی به فكر مشكل بيكاري جوانان و فقر كمبودهاي مادي و معنوي اين شهر نبود؟
غير از مردم خوزستان، چه كسي مي تواند درك كند گرماي 50 درجه به همراه خاكي كه از هوا مي بارد و شرجي هاي نفس گير يعني چه؟ چرا نبايد مشكل آلودگي خاك كه هزاران بيماري لاعلاج با خودش دارد، برطرف شود؟
چه كسي مي تواند درك كند، وقتي مقدار آلودگي خاك چهل تا پنجاه برابر حد مجاز باشد، يعني چه؟
روزگاري اين شهر هشت سال در برابر همه نوع گلوله دشمن سر خم نكرد و هزاران شهيد و جانباز تقديم اسلام و ميهنش كرد؛ اما امروز بيش از هشت سال است كه بر سر مردم اين شهر و همه خوزستان خاك مي بارد و مردم به بيماري هاي گوناگون دچار مي شوند و آب از آب تكان نمي خورد!
حتما بايد خاك مشكل تهران باشد كه برايش چاره اي انديشيد؟
پيشنهاد مي كنم، القاب «شهر نمونه» و «پايتخت مقاومت و پايداري» را از روي شهرم برداريد تا وقتي اعتراضي بشود، آن را بر سرمان نكوبند كه شما كه مقاوميد؛ يا به داد مردم مومن، نجيب، زحمتكش برسيد.
با اين حال، باور كنيد اين مردم شهيد داده آنقدر صبور و بزرگوارند كه حتي اگر همچنان بي خيال آنها باشيد، صداي كسي بلند نمي شود و همچنان مقاوم و استوار پاي ارزش هاي انقلاب و خون هايي كه داده اند، خواهند ماند.
عبدالرحيم سعيدي راد
موضوعات مرتبط:
برچسبها: